داریم به مبحث شیرین " اول مرغ بوده یا تخم مرغ؟ " نزدیک میشیم!

ساخت وبلاگ

سلام از دیروز عصر مینویسم براتون:

این جلسه نقد نمایشنامه دوزخ پل سارترو داشتیم.

وقتی میخوندمش نگارش داستان عصبیم میکرد . این حالا یا به گردن مترجمه یا واقعا به لحاظ ادبی مشکلاتی داره

حقیقتا باهاش حال نکردم. چون به شدت نگاه ادبیاتی دارم و اگر ناامیدم کنه نمیتونم ادامه بدم. شروع خوبی نداشت حداقل تا ۲۶ صفحه ی اول مشخص نبود قضیه چیه که زمان طولانیه برای اینکه مسیر داستانو لو بده.

بیشتر از اینکه اشارات مستقیم فلسفی داشته باشه پر از سمبل بود که درواقع باید رمزگشایی میشد! یه چیزی مثل راهنمای تور نیاز بود که بهت بگه کدوم رشته رو بگیر تا به کجا برسی

به هرحال تو جلسه ی امروز، با حرفای مستر بازو احساس کردم چقدر همه چی داره شلخته پیش می‌ره. انگار که همه باهم سوار یه کشتی بدون بادبان شده باشیم

برای همه یک هسته ی واحد یک ایدئولوژی واحد باید وجود داشته باشه.

اگر واقعا بخوای مکتب های فکری مختلف رو بررسی بکنی و‌با همه اشم‌ موافق باشی، بزرگترین ظلمو به خودت کردی. به جز سردرگمی و بی ثباتی چی برات داره ؟

هایدگر، سقراط، نیچه، کافکا.. همه ی این ها از جنس بشر بودن.

یکی مثل من.. مثل تو..

همه ی اینا فقط یه مشت فرضیه ان که چاپ شدن. هیچ قداستی وجود نداره.

نمیشه تفکرات شخصی رو رفرنس داد به کتاب

بابت ادامه ی مسیر یکم نگران‌ شدم ولی خب فعلا همه چی تحت کنترله

یه جمله بود از نویسنده ی همین کتاب که خیلی برام جالب بود

سارتر یه جا میگه : ما محکومیم‌ به آزادی

که این خودش خارمادر تناقضه

یعنی آزادی خودش یه دروغه.. هیچ آزادی به معنای (آزادی) نه‌ وجود داره و نه هیچ وقت وجود داشته

کتاب بعدی ضیافت افلاطونه. امیدوارم توی ترتیب کتابا اشتباه نکرده باشیم.

ما به چوخ رفتگانیم :/...
ما را در سایت ما به چوخ رفتگانیم :/ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pangevaroneh بازدید : 51 تاريخ : دوشنبه 10 مهر 1402 ساعت: 22:51