بعد ناشتا باید استرس بگیرم، معده عصبیم به چوخ بره، تو خونه مث دیوونه ها دور خودم بگردم تا آماده شم، بعدم یه آب به سر و رو نزده مث میّت، زامبی وار بدوم تا سر خیابون تا یکی مرحمت کنه با کورسی هزار تومن برم داره، جانبازان بندازتم پایین!
دیگه گنجایش همچین صبحای پراسترسو رو در خودم نمیبینم ولی هر صبح که بلند میشم از خواب همین بساطه
ما به چوخ رفتگانیم :/...برچسب : نویسنده : pangevaroneh بازدید : 223